2- نصب امیر المؤمنین علیه السّلام به خلافت در اوّل بعثت.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله همه فرزندان عبد المطلب را که از جمله آنان ابو طالب و ابو لهب بودند جمع کرد، و آنان در آن روز چهل نفر بودند. حضرت آنان را دعوت کرد، و خادمش در آن روز على علیه السّلام بود و آن حضرت تحت تکفّل عمویش ابو طالب بود.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: کدامیک از شما خود را برادر و وزیر و وارث و خلیفه من در امّتم و صاحب اختیار هر مؤمنى بعد از من معرّفى مىکند؟ افراد حاضر ساکت ماندند تا آنکه حضرت سه مرتبه سخن خود را تکرار کردند. على علیه السّلام عرض کرد: «من یا رسول اللَّه، خدا بر تو درود فرستد».
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله سر على علیه السّلام را بر زانوى خود گذاشت و آب دهان مبارک را در دهانش ریخت و فرمود: «خدایا، باطن على را از علم و فهم و حکمت پر کن». سپس به ابو طالب فرمود: «اى ابو طالب «6»، اکنون سخن پسرت را گوش کن و از او اطاعت نما، چرا که خدا او را نسبت به پیامبرش به منزله هارون نسبت به موسى قرار داده است»[3]
«بعثت» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منتگذارى خداوند و در بردارنده حکمت و تربیت است. بحث درباره آن گسترده ، عمیق و از زوایاى مختلف قابل بررسى است. در این نوشتار به مباحثی از جمله آغاز بعثت، نخستین آیات نازل شده، منت گذاری خدا برای بعثت و فلسفه و اهداف بعثت می پردازیم.
3- آغاز بعثت
سرآغاز تاریخ اسلام از روزى شروع مىشود که پیامبراسلام صلى الله علیه و آله در خلوت محبوب، در دل غارى که در دامن کوهى در شمال مکه بود، صدایى شنید: «یا محمد اقرا» ; اى محمد! بخوان! (او شگفت زده) گفت: چه بخوانم؟ گفت: اى محمد! «اقرا باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.»(علق/آیات5-1)
بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید. همان که انسان را از خون بستهاى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، یاد داد. (1) جبرئیل به حضرت محمد (ص) فرمود: «ارسلنى الله الیک لیتخذک رسولا» (2) خداوند مرا به سوى تو فرستاده است، تا تو را پیامبر این امت قرار دهم.
حضرت محمد (ص) هرساله مدتى به کوه «حرا» (3) مىرفت و به عبادت و راز و نیاز و تفکر مىپرداخت تا این که روزى فرشتهاى به او گفت: اى محمد! بخوان! محمد (ص) گفت: چه بخوانم؟ فرشته آیات آغازین سوره علق را بر وى قرائت کرد و پیامبر (ص) نیز آنها را خواند. (4)
آغاز بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله چه زمانى است؟ دیدگاه معروف و مورد اتفاق شیعه امامیه، 27 رجب است. اما در میان دانشمندان اهلسنت، در زمان دقیق آن اختلاف زیادى است. برخى از اهل سنت مبعث را در رمضان و برخى دیگر در ربیع الاول دانستهاند. در مورد روز مبعث نظرهاى متفاوتى ارائه شده است:
الف) 17 رمضان: طبرى در تاریخ الرسل و الملوک و ابن سعد در طبقات الکبرى (5) به این قول اشاره نمودهاند.
ب) 18 رمضان: ابن اثیر در الکامل فى التاریخ (6) این دیدگاه را به ابوقلابه عبدالله بن زید جرمى - از محدثان اهل سنت - نسبت داده و طبرى (7) نیز بدان اشاره نموده است.
ج) 19 رمضان: ابن اثیر به این دیدگاه نیز اشاره نموده است. (8)
د) 20 رمضان: یعقوبى در تاریخ خود روایت کرده است که ده روز مانده به آخر رمضان، در روز جمعه پیامبر (ص) مبعوث شد. (9)
4- نخستین آیات
هماهنگى آغاز بعثت با نازل شدن نخستین آیات قرآن کریم، باعث شده است تا مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حدیث به بررسى و تعیین نخستین آیات نازل شده برپیامبر (ص) بپردازند. دیدگاههایى در این باره وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
1- پنج آیه نخست سوره علق.
2- سوره فاتحة الکتاب. (10)
3- سوره مدثر. (11)
دیدگاه نخست پرطرفدارترین دیدگاه در میان مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حدیث مى باشد. از میان مورخان; مسعودى (12) ، ابنهشام (13) ، ابناثیر (14) ، طبرى (15) ، و یعقوبى در کتابهاى خود و از میان مفسران شیعه، صاحبان تفاسیر: تبیان، مجمع البیان، المیزان، نمونه و از میان مفسران اهلسنت; صاحبان تفاسیر: طبرى (که حدود یازده روایت در این باره ذکر مىکند.) ، درالمنثور، انوارالتنزیل و اسرارالتاویل (معروف به تفسیر بیضاوى) و تفسیرالقرآن العظیم جزو طرفداران این نظریه هستند.
از میان کتابهاى علوم قرآنى مىتوان به «الاتقان (16) » ، «التمهید فىعلوم القرآن (197) » ، «البرهان (18) » ، و... اشاره نمود.
براساس روایات رسیده از امامان معصوم علیهم السلام آیات آغازین سوره علق را نخستین آیات نازل شده در غار حرا مىدانند. امام صادق علیه السلام مىفرماید: «اول ما نزل على رسول الله صلى الله علیه و آله بسم الله الرحمن الرحیم، اقرا باسم ربک...» (19) ; نخستین آیاتی که بر رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل شد، «...اقرا باسم ربک...» بود.
امام هادى علیه السلام نیز فرمود: جبرئیل به محمد صلى الله علیه و آله گفت:
«اقرا قال: و ما اقرا قال: اقرا باسم ربک الذى خلق.» (20)
طبرى (21) از علماى اهل سنت در تفسیر خود، 11 روایت و سیوطى (22) 15 روایت نقل مىکند، مبنى براین که در آغاز بعثت نخستین آیات سوره علق بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شده است.
طرفداران دیدگاه دوم اندک است. صریحترین کسى که در این زمینه سخن گفته، «زمخشرى» در تفسیر «کشاف» (23) است.
دیدگاه سوم روایتى است که از جابر (24) نقل شده است. اگرچه هرکدام از این دو دیدگاه ممکن است طرفداران اندکى نیز داشته باشند، اما در برابر سیل نظریات مورخان ، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و نیز روایات فراوانى که به برخى از آنها اشاره شد و نیز ادعاى اجماع امت مسلمان را به سادگى نمىتوان رها کرد و از کنار آن گذشت.
5- بعثت و منت
در نفس انسان نیازها و غرایز گوناگونى قرار داده شده است که همگى طالب ارضا و هدایت صحیح هستند. خداوند متعال براى هدایت انسان، بهترین ابزار را در اختیار او قرار داده و امکانات متعددى به او عطا کرده است، تا هم بتواند نیروى خود را صرف ارضاى نفسانیات کند و هم با امکانات و نیروى داده شده، بر خواهشهاى نفسانى غلبه کند و کششهاى درونى را تحت نظم و ضابطه در آورد. دو راهنما نیز در اختیار او قرار داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمایز کند; یکى در درون انسان که عقل است و دیگرى پیامبران الهى که این راهنما از طریق وحى براى انسان فرستاده مىشود تا تمام رفتارها را به انسان بیاموزد و حدود و مقررات آن را نیز روشن نماید، چون عقل داراى خطا و نقصان است. برترین هادى، آن است که داراى مقام عصمت و مرتبط با وحى باشد، تنها راه آن، بعثت است. پس بعثت بزرگ ترین نعمت خداوند بربشراست و جا دارد که خداوند براین نعمت منت گذارد و این احسان و نیکویى را به رخ آنان بکشد، چنان که مىفرماید:
«لقد من الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین»(آل عمران/ 164)
خداوند برمؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگى بخشید)، هنگامى که درمیان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را برآنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد و البته پیش از آن در گمراهى آشکار بودند.
خداوند در آیه فوق به خاطر بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله برمؤمنان منت مىنهد و این نعمت بزرگ و معنوى را به رخ آنان مىکشد.
ممکن است کسى تصور کند که منت گذارى، کار صحیحى نیست، چرا خداوند در این جا منت مىگذارد؟ مگر بعثت چه ویژگى هایى دارد و هدف از آن چیست؟
واژه منت از «من» به معناى چیزى است که با آن وزن مىکنند (سنگ کیلو) . و نیز به معناى نعمت سنگین و باعظمت نیز به کار مىرود. بنابراین هر نعمت سنگین و گرانبهایى را منت گویند. کاربرد این واژه دو گونه است: قولى و فعلى (25) .
اگر کسى عملا نعمت بزرگى به دیگرى بدهد، این همان منت عملى است که بیشتر در مسائل تربیتى و هدایتى و معنوى کاربرد دارد و پسندیده و ارزنده است. که برخى گفتهاند: این منت مختص به خداى متعال است. اگر کسى کار کوچک خود را با سخن گفتن بخواهد به رخ دیگرى بکشد و آن را بزرگ جلوه دهد، کارى است بسیار زشت، که این از منتهاى بشرى است. در نتیجه، منتگذارى بربخشیدن نعمتهاى بزرگ که از جمله آنها نعمت رسالت است، منتى زیباست و «من الله» یعنى انعم الله، خداوند نعمت بزرگى بخشید و در اختیار مؤمنان قرار داد. چنان که در جاى دیگر خداوند به خاطر هدایت کردن انسانها به ایمان، بر آنها منت مىگذارد. «بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان».(حجرات/17 )
اگر مسلمانان به خاطر پذیرفتن اسلام، مشکلات و خسارتهاى زیادى متحمل شدهاند، نباید فراموش کنند که خداوند بزرگ ترین نعمت را در اختیار آنها گذاشته و پیامبرى مبعوث کرد تا انسانها را تربیت کند و از گمراهىها باز دارد. بنابراین هر اندازه براى حفظ این نعمت بزرگ تلاش و کوشش شود و هر بهایى پرداخته شود، بازهم ناچیز است. (26)
6- فلسفه و اهداف بعثت
پس از قرنها تحقیق و بررسى درباره مسائل دینى، هنوز پرده از اسرار بسیارى از آنها برداشته نشده است، که از جمله آنها اسرار نهفته نبوت و بعثت است،اگرچه از ظواهر آیات قرآن مىتوان استفاده کرد که بعثت پیامبران الهى، به ویژه پیامبراسلام صلى الله علیه و آله داراى اهدافى مىباشد که بیان خواهد شد و تنها در آیه مورد بحث که خداوند بر مؤمنان منت گذارده است، به سه برنامه از مهمترین آنها اشاره شده است:
«یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة»
1- تلاوت آیات الهى
«یتلوا» از واژه «تلاوت» به معناى پىدرپى آوردن، پیروى کردن و خواندن با نظم است، (27) که شامل پیروى کردن در حکم وخواندن منظم آیات الهى همراه باتدبر نیز مىشود، گویا تلاوت کننده از آیات پیروى کرده یا حروف و کلمات را در پى یکدیگر قرار داده است. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله با خواندن آیات پروردگار و آشنا ساختن گوش دل و افکار مردم با این آیات، آنها را آماده تربیت مىنماید، که مقدمه تعلیم و تربیت است.
2- تربیت
یکى از مهمترین برنامههاى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله تربیت انسانهاست. تربیت به معناى فراهم کردن زمینهها و عوامل براى به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهاى انسان در جهت مطلوب است.او باید زمینهها را براى انسانها آماده کند تا از نظر عملى بهترین رابطه را با خداى خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ایقاعات)، با قوانین و مقررات اجتماعى (حکومت و سیاسات)، با خانواده خود (حقوق خانوادگى) و با نفس خود (اخلاق و تهذیب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گیرند. پیامبر صلى الله علیه و آله منجى بشریت است. یکى از دانشمندان فرانسوى مىگوید: «بزرگترین قانون اصلاح و تعلیم و تربیت همان حقایقى است که به نام وحى، قسمت به قسمت بر محمد صلى الله علیه و آله نازل شده و امروز به نام قرآن در بین بشراست..» (28)
پیامبراسلام صلى الله علیه و آله در مدتى کوتاه، انسان هایى بزرگ، مانند على علیه السلام، زهرا علیها السلام، سلمان فارسى، ابوذر، مقداد و... را تربیت کرد. حضرت محمد صلى الله علیه و آله کاشف معدنهاى نهفته انسانیت بود. زیرا «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه»، مردم مانند معدنهاى طلا و نقره هستند.
انسان داراى استعدادهاى نهفته است که براى بهره ورى صحیح باید آنها را کشف کرد تا به ارزش حقیقى خود دست یابند.
کلمه «یزکیهم» از ماده «زکوة» و زکآء» به معناى رشد و زیادى است (29) ، که در اینجا به معناى تربیت و پاکسازى است و شامل پاک شدن از آلودگىهاى اعتقادى، اخلاقى و رفتارى مىباشد. اگرچه واژه تربیت ازماده «ربو» به معناى افزایش و نمو است، اما در قرآن کریم مفهوم تهذیب نفس با واژه تزکیه آمده است: «قد افلح من زکیها» )شمس/8)«قد افلح من تزکى» (اعلی/14)«رستگار شد کسى که خود را تزکیه کرد.» واژه تربیت در قرآن در جنبههاى جسمانى و مادى به کار رفته است، نظیر: «الم نربک فینا ولیدا»(شعراء/18) «آیا در دوران کودکى تو را در میان جمع خود تربیت نکردیم؟»
که سخن فرعون است که خود را مربى موسى معرفى مىکند، یعنى از نظر جسمانى و امکانات مادى تو را بزرگ کردم.
اهمیت اخلاق و تزکیه نفس برکسى پوشیده نیست. جوامع مختلف به آن نیازمندند، زیرا تنها راه نجات از گمراهىها، فسادها، جهل، جنگ و خونریزىها و.... در پرتو اخلاق صحیح و آراسته شدن به ارزشها و مکارم اخلاقى است. پیامبراسلام صلى الله علیه وآله هدف از بعثت خود را کامل کردن مکارم اخلاق بیان کرده است:
«بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (30) من براى کاملکردن فضایل اخلاقى مبعوث شدهام.
یکى از دانشمندان فرانسوى مىگوید: «اى محمد! اى آورنده قرآن! کجایى؟ بیا و دست ما را بگیر و به باغ و صحرا و چمن و به هر جایى که خواهى ببر. تو اگر ما را به میان دریا ببرى، خواهیم رفت، زیرا تو عالم به حیات و زندگى ما هستى!» (31)
3- آموزش
( البته باید گفت که خداوند در قرآن کریم آموزش و پرورش را در چهارمورد کنار هم قرار داده است . ولی سه مرتبه فرموده پرورش و آموزش و یک مرتبه فرموده آموزش و پرورش . و نتیجه این ترتیب این است که آموزش رتبه ی زمانی دارد ولی پرورش رتبه ی مقامی به این معنا که هدف آموزش تربیت و پرورش و تهذیب نفس است . )
پىنوشت ها:
1- بحارالانوار، ج 18، ص 206.
2- همان، ص 184.
3- «حرا» نام کوهى است که در شمال مکه قرار دارد. در نقطه شمالى آن غارى است که ارتفاع آن به قدر یک قامت انسان است. قسمتى از داخل غار با نور خورشید روشن مىشود و قسمتهاى دیگر آن در تاریکى است. (ر.ک: فرازهایى از تاریخ پیامبراسلام (ص)، ص 92) .
4- تلخیص التمهید، ج 1، ص 62.
5- طبقات الکبرى، ج 1، ص 192/ تاریخ طبرى، ج 2، ص 44 / الکامل فىالتاریخ، ج 2، ص 30.
6- الکامل فىالتاریخ، ج 2، ص 30.
7- تاریخ طبرى، ج 2، ص 44.
8- الکامل فىالتاریخ، ج 2، ص 30.
9- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 30.
10- مجمع البیان، ج 10، ص 780.
11- همان.
12- مروج الذهب، ج 2، ص 282.
13- سیره نبوى، ج 1، ص 239.
14- الکامل فىالتاریخ، ج 2، ص 32.
15- تاریخ طبرى، ج 2، ص 45.
16- الاتقان، سیوطى، ج 1، ص 95.
17- تلخیص التمهید، ج 1، ص 84.
18- برهان، بدرالدین زرکشى، ج 1، ص 206.
19- اصول کافى، ج 2، ص 628.
20- بحارالانوار، ج 2، ص 206.
21- جامع البیان فىتاویل القرآن (تفسیر طبرى)، ابوجعفر محمدبن طبرى، ج 1، ص 646.
22- درالمنثور، سیوطى، ج 5، ص 562.
23- کشاف، زمخشرى، ج 4، ص 775.
24- صحیح مسلم، شرح النووى، ج 2، ص 205.
25- مفردات راغب، واژه «من» .
26- مجمع البیان، ج 2، ص 875.
28- در منگهم Dermnghem ، دانشمند فرانسوى، به نقل از بانک تکبیر (بعثتبنوى)، ص 283.
29- مفردات راغب، واژه «زکا» .
30-مجمع البیان،ج1،ص429.
30- بحارالانوار، ج 70، ص 372.
31- ژان ژاک روسو، j.j. Rosseey ، دانشمند معروف فرانسوى، به نقل از بانک تکبیر (بعثت نبوى) ( انترنیت )
7- بعثت در کلام امامان معصوم علیهم السلام
در مورد بعثت نبى اکرم حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله، سخنهاى بسیارىگفته شده و شاعران، ادیبان، حکیمانو نویسندگان، هریک به فراخور حالخود، این واقعه شگرف را به نظم و نثرکشیدهاند..
اما هیچکس مانند خاندان پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله، که در درک اسرار بعثت، یگانه همه اعصار و در شیوایى و رسایى سخن، سرآمد روزگار بودهاند، نتوانسته است حق مطلب را ادا کند و چنانکه شایسته این رویداد عظیم است در مورد آن سخن گوید.
از این رو گزیدهاى از بیانات دو گل سرسبد خاندان رسالت، امیر بیان مولا على بنابىطالب علیهالسلام، و سیده زنان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را تقدیم می نماییم.
بعثت در کلام امیر مؤمنان على علیهالسلام
در اولین خطبه نهجالبلاغه، امیرمؤمنان علیهالسلام، درباره پیامبران و ازجمله پیامبرخاتم مىفرماید:
"پس هرچند گاه پیامبرانى فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حق میثاق الست بگزارند، و نعمت فراموش کرده را به یاد آرند. با حجت وتبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیتهاى خدا چشم دوزند، از آسمانى بالا برده و زمینى زیرشان گسترده، وآنچه بدان زندهاند و چسان مىمیرند و ناپایندهاند، و بیماریهاى پیرکننده و بلاهاى پیاپى رسنده. و هیچگاه نبود که خدا آفریدگان را بى پیامبر بدارد، یا کتابى در دسترس آنان نگذارد، یا حجتى بر آنان نگمارد، یا از نشان دادن راه راست دریغ دارد.
پیامبران که اندک بودند و مخالفشان بسیار، و در دام شیطان گرفتار، در کارخویش درنماندند و دعوت حق را به مردم رساندند. گاه پیامبر پیشین نام پیامبر پس ازخود را شنیده، و گاه وصف پیامبر پسین را به امت خویش گفته. زمان این چنین گذرى شد. پدران رفتند و پسران جاى آنان را گرفتند تا آنکه خداى سبحان محمد صلىالله علیه و آله، را پیامبرى داد تا دور رسالت را به پایان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مهر پیامبران ممهور و نشانههاى او درکتاب آنان مذکور، و مقدم او بر همه مبارک و موجب سرور، حال آن که مردم زمین، هردسته به کیشى گردن نهاده بودند، و هرگروه پى خواهشى افتاده ، و در خدمت آیینى ایستاده، یا خدا را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتى که سزاى او نیست بدو بسته، یا به بتى پیوسته و ازخدا گسسته. پروردگار، آنان را بدو از گمراهى به رستگارى کشاند و از تاریکى ونادانى رهاند.
سپس دیدار خود را براى محمد صلىالله علیه وآله گزید – و درجوارخویش او را پسندید - و از این جهانش رهانید. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلى نشیند، و بیش از این سختى این جهان نبیند.
پس بزرگوارانه او را دیدار ارزانى داشت و او میراثى که پیامبران مىنهند براى شما گذاشت، چه آنان امت خویش را وانگذارند مگر با نشان دادن راهى روشن و نشانهاى معین.
کتاب پروردگار در دسترس شماست، حلال و حرام آن پیداست، واجب و مستحب آن هویداست، ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزیمت آن معین، خاص و عامش معلوم، پند ومثلهایش مفهوم، مطلق و مقیدش پدیدار، محکم و متشابهش آشکار، مجمل آن تفسیرشده، و نامفهومش تعبیرشده، از حکمى که بدانند و انجام دادنى است، و آنچه ندانند وواگذاردنى است، حکمى است وجوب آن درقرآن معین، و نسخ آن در سنت مبرهن، و حکمى که سنت گوید باید، و کتاب رخصت دهد که ترک آن شاید، وحکمى که در وقتى خاص بر مکلف نوشته است، وچون وقتش سپرى شد تکلیف کرده است، و حرامهایى ناهمسان، با کیفرهایى سخت و یا آسان، گناهى بزرگ که کیفرش آتش آن جهان است، و گناهى خرد که براى توبه کننده امید غفران است، یا آنچه مقبول، میان دشوار و آسان است." (1)
آن حضرت در قسمتى از خطبه 33 بعثت پیامبراکرم صلىالله علیه و آله را چنین توصیف مىکند:
"خدا محمد را برانگیخت و از عرب کسى کتابى نخوانده بود و دعوى پیامبرى نکرده بود. محمد صلىالله علیه وآله، مردم را به راهى که بایست کشاند، و در جایى که باید نشاند، و به رستگارى رساند، تا آن که کارشان استوار و جمعیتشان پایدارگردید." (2)
در خطبه 94 نیز در وصف سلسله پیامبران الهى مىفرماید:
پس آنان را در بهترین ودیعت جاى به امانت سپرد، و در نیکوترین قرارگاه مستقر کرد. از پشتى به پشت دیگرش داد، همگى بزرگوار، چون یکى از آنان درگذشت، دیگرى براى حمایت دین برخاست، و جانشین اوگشت، تا آن که تشریف بزرگوارى ازسوى خداى بارى، به محمد صلى الله علیه وآله رسید، و او را ازبهترین خاندان و گرامیترین دودمان برکشید. از درختى که پیامبران خود را ازآن جدا کرد، و امینان خویش را برگزید و بیرون آورد. فرزندان او بهترین فرزندانند، و خاندانش نیکوترین خاندان و دودمان او بهترین دودمان. در گرداگرد مکه روییدند، و درکشتزار بزرگوارى بالیدند. شاخههایشان بلند و سر به آسمان کشیده است و دست کسى به میوه آن نارسیده.
او پیشواى کسى است که راه پرهیزگارى پوید، و چراغ کسی است که راهنمایى جوید. چراغى است که پرتو آن دمید، ودرخششى است که روشنى آن بلند گردید، و آتشزنهاى است، که نور آن درخشید. رفتاراو میانهروى در کار است، و شریعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد، و داورى او عدالت است - و ستم را براندازد - او را هنگامى فرستاد کهپیامبران نبودند (و مردمان ) به خطاکار مىنمودند، و امتان در نادانى مىغنودند.
خداتان بیامرزاد! به کار پردازید، و نشانههاى آشکار را پیشواى خود سازید تا که راه گشاده است و راست، و شما را به خانهاى مىخواند که سلامت آنجاست. شما در خانهاى به سر مىبرید که باید خشنودى خدا را درآن به دست آرید، درمهلت وآسایش خاطرى که دارید، که نامهها گشوده است و خامه فرشتگان روان، تنها درست است و زبانها گردان. توبه شنیده است و کردارها پذیرفته." (3)
امیرمؤمنان علیهالسلام، درخطبه 95 به توصیف وضعیت مردمان تا پیش از برانگیخته شدن حضرت ختمى مرتبت محمد صلىالله علیه و آله پرداخته، مىفرماید:
او را برانگیخت، حالى که مردم سرگردان بودند، و بیراهه فتنه را مىپیمودند. هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگى خواهىشان به فرودستى انداخته، از نادانى گرفتار.
او که درود خدا بر وى باد، خیرخواهى را به نهایت رساند، و از طریق حکمت و موعظه نیکو مردم را به خدا خواند."(4)
آن حضرت در قسمتى از خطبه 96 نیز حضرت ختمى مرتبت را چنین توصیف مىکند:
" قرارگاه او بهترین قرارگاه است. و خاندان او را شریفترین پایگاه است، ازکانهاى ارجمندى و کرامت، و مهدهاى پاکیزگى وعفت. دلهاى نیکوکاران به سوى او گردیده. دیدهها در پى او دویده. کینهها را بدو بنهفت و خونها به برکت او بخفت. مؤمنان را بدو، برادران هم کیش ساخت، و جمع کافران را پریش، خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار، و عزیزان را بدو خوار. گفتار او ترجمان هر مشکل است وخاموشى او زبانى گویا براى اهل دل." (5)
و سرانجام در خطبه 110 در وصف پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:
"دنیا را خوار دید و کوچکش شمرد، سبکش گرفت و هیچش به حساب آورد، و دانست که خدا دنیا را ازاوگرفت چون چنین خواسته بود، و دیگرى را ارزانى داشت چون حقیرمىبود. پس به دل از آن روى برگرداند، و یادش را در خاطر خویش میراند، و دوست داشت که زینت دنیا ازدیدهاش نهان شود تا از آن رختى گرانبها نگزیند، و امید ماندن در آن به دلش ننشیند. رسالت پروردگار را چنان رساند، که براى کسى جاى عذر نماند، و امت خود را اندرز گفت و ترساند، و مژده بهشتشان داد، و بدان خواند.
ما درخت نبوتیم و فرود آمد نگاه رسالت، و جاى آمد و شد فرشتگان رحمت، و کانهاى دانش وچشمه سارهاى بینش. یاور و دوست ما، امید رحمت مىبرد، و دشمن وکینه جوى ما، انتظار قهر و سطوت." (6)
بعثت در کلام فاطمه زهراعلیهاالسلام
پاره تن رسول خدا، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، که در خانه وحى پرورده شده بود و صداى بال جبرئیل را شنیده بود، پس از رحلت نبىاکرم صلىالله علیه و آله، و در پى جفاى بزرگى که مردم در حق خاندان او روا داشتند، با قلبى پرخون به مسجد مدینه درآمده و رو به مردم غفلت زده خطبهاى ایراد مىکند که در تاریخ سخنوران عرب جاودانه مىشود. آن حضرت در این خطبه به زیباترین بیان، بعثت و رسالت نبىاکرم را به وصف مىکشند و حال و روز مردم جزیرة العرب را قبل و بعد از بعثت به تصویر درمىآوردند.
حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام، در ابتداى خطبه مزبور به حمد و ثناى الهى پرداخته ومىفرماید:
" ستایش خداى را بر آنچه ارزانى داشت و سپاس او را بر اندیشه نیکو که در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاى فراگیر که از چشمه لطفش جوشید. وعطاهاى فراوان که بخشید. ونثار احسان که پیاپى پاشید. نعمتهایى که از شمار،افزون است. و پاداش آن از توان بیرون. و درک نهایتش نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونى نعمت نمود. و ستایش را سبب فراوانى پاداشفرمود. و به درخواست پیاپى برعطاى خود بیفزود. گواهى مىدهم که خداى جهان یکى است. و جز او خدایى نیست. ترجمان این گواهى دوستى بىآلایش است. و پاى بندان این اعتقاد، دلهاى با بینش. و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى که دیدگان او را دیدن نتوانند، و گمانها چونى وچگونگى او را ندانند. همه چیز را ازهیچ پدید آورد. و بىنمونهاى انشا کرد. نه به آفرینش آنها نیازى داشت. و نه ازآن خلقت سودى برداشت. جزآن که خواست قدرتش را آشکار سازد وآفریدگان را بندهوار بنوازد. و بانگ دعوتش را درجهان اندازد. پاداش را درگرو فرمانبردارى نهاد. و نافرمانان را به کیفر بیم داد. تا بندگان را ازعقوبت برهاند، و به بهشت کشاند."(7)
آن حضرت در ادامه در بیانآفرینش و بعثت حضرت ختمى مرتبت مىفرماید:
" گواهى مىدهم که پدرم محمد بنده او و فرستاده اوست. پیش از آن که او را بیافریند او را برگزید. و پیش از پیمبرى تشریف انتخاب بخشید و به(خوب) نامیش نامید که مىسزید.
و این هنگامى بود که آفریدگان از دیده نهان بودند. و در پس پرده بیم نگران. و در پهنه بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان همه کارها را دانا بود. و بر دگرگونىهاى روزگار در محیط بینا.. و به سرنوشت هر چیز آشنا. محمد صلىالله علیه و آله را برانگیخت تا کار خود را به اتمام و آنچه را مقدرساخته به انجام رساند. پیغمبر که درود خدا بر او باد ، دید: هر فرقهاى دینى گزیده. و هر گروه در روشنایى شعلهاى خزیده. و هر دستهاى به بتى نماز برده. و همگان یاد خدایى را که مىشناسند از خاطر ستردهاند.
پس خداى بزرگ تاریکیها را به نور محمد روشن ساخت. و دلها را از تیرگى کفر بپرداخت. و پردههایى که بر دیدهها افتاده بود به یک سوانداخت. سپس از روى گزینش ومهربانى جوار خویش را بدو ارزانى داشت. و رنج این جهان که خوش نمىداشت، از دل او برداشت. و او را درجهان فرشتگان مقرب گماشت. و چتر دولتش را در همسایگى خود افراشت. و طغراى مغفرت و رضوان را به نام اونگاشت.
درود خدا و برکات او بر محمد صلىالله علیه و آله پیغمبر رحمت، امین وحى و رسالت و گزیده ازآفریدگان و امت باد." (8)
آنگاه رو به مجلسیان کرده وآنچه را که پیامبر خاتم (ص) بر آنها ارزانى داشته بود، چنین برمىشمارد:
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال وحرام، و حاملان دین و احکام، وامانت داران حق و رسانندگان آن به خلقید.
حقى را از خدا عهده دارید. و عهدى را که با او بستهاید پذیرفتار. ما خاندان را، در میان شما به خلافت گماشت و تاویل کتابالله را به عهده ما گذاشت. حجتهاى آن آشکار است، وآنچه درباره ماست پدیدار. و برهان آن روشن. و ازتاریکى گمان به کنار. وآواى آن در گوش مایه آرام و قرار. وپیرویش راهگشاى روضه رحمت پروردگار، و شنونده آن در دو جهان رستگار.
دلیلهاى روشن الهى را در پرتو آیتهاى آن توان دید. و تفسیر احکام واجب او را از مضمون آن باید شنید.
حرامهاى خدا را بیان دارنده است. و حلالهاى او را رخصت دهنده. ومستحبات را نماینده . و شریعت را راه گشاینده. و این همه را با رساترین تعبیر گوینده. و با روشنترین بیان رساننده. سپس ایمان را واجب فرمود.
و بدان زنگ شرک را از دلهاتان زدود.
و با نماز خودپرستى را از شما دورنمود. روزه را نشان دهنده دوستى ساخت. و زکات را مایه افزایش روزى بى دریغ. و حج را آزماینده درجات دین. و عدالت را نمودار مرتبه یقین. و پیروى ما را مایه وفاق. و امامت ما را مانع افتراق. ودوستى ما را عزت مسلمانى. و بازداشتن نفس را موجب نجات، و قصاص را سبب بقای زندگانى. وفا به نذر را موجب آمرزش کرد. و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از کم فروشى و کاهش. فرمود مىخوارگى نکنند تا تن و جان ازپلیدى پاک سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند، تا خویشتن را سزاوار لعنت نسازند. دزدى را منع کرد تا راه عفت پویند. و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص طریق یکتاپرستى جویند«پس چنانکه باید، ترس از خدا را پیشه گیرید و جزمسلمان ممیرید!» آنچه فرموده است بجا آرید و خود را از آنچه نهى کرده بازدارید که «تنها دانایان ازخدا مىترسند»." (9)
حضرت زهرا علیهاالسلام در بخش دیگرى از این خطبه به تلاشى که پدر ارجمندش براى گسترش توحید و اسلام متحمل شد اشاره کرده و مىفرماید:
مردم، چنانکه در آغاز سخن گفتم:
"من فاطمهام و پدرم محمد صلىالله علیه وآله است «همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد که رنج شما بر او دشوار بود، و به گرویدنتان امیدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار».
صبح ایمان دمید. و نقاب از چهره حقیقت فرو کشید. زبان پیشواى دین در مقال شد. و شیاطین سخنورلال."(10)
آن حضرت وضعیت مردم را در پیش از بعثت چنین به تصویر مىکشد:
" در آن هنگام شما مردم بر کنارمغاکى از آتش بودید خوار. و در دیده همگان بىمقدار. لقمه هر خورنده. وشکار هر درنده. و لگدکوب هر رونده. و نوشیدنیتان آب گندیده و ناگوار. خوردنیتان پوست جانور و مردار.
پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه و هم جوار. تا آن که خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاک مذلت برداشت. و سرتان را به اوج رفعت افراشت.
پس از آن همه رنجها که دید وسختى که کشید، رزمآوران ماجراجو، و سرکشان درنده خو. و جهودان دین به دنیا فروش، و ترسایان ناشنوای حقیقت ، از هر سو بر وى تاختند.. و با او نرد مخالفت باختند.
هر گاه آتش کینه افروختند، آن را خاموش ساخت. و گاهى که گمراهى سر برداشت، یا مشرکى دهان به ژاژ انباشت، برادرش على را در کام آنان انداخت. على علیهالسلام بازنایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت. و کار آنان با دم شمشیربساخت.
او این رنج را براى خدا مىکشید. ودر آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر را مىدید. و مهترى اولیاى حق را مىخرید. اما درآن روزها، شما در زندگانى راحت وآسوده و در بستر امن وآسایش غنوده بودید." (11)
فاطمه زهرا علیهاالسلام درادامه سخن به جفایى که امت محمد صلىالله علیه وآله، پس از وفات ایشان با خاندانش روا داشتند اشاره کرده ومىفرماید:
" چون خداى تعالى همسایگى پیغمبران را براى رسول خویش گزید، دورویى آشکار شد، و کالاى دین بىخریدار. هر گمراهى دعوى دار و هرگمنامى سالار. و هر یاوه گویى درکوى و برزن در پى گرمى بازار.
شیطان از کمینگاه خود سر برآورد وشما را به خود دعوت کرد. و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبک در پى او دویدید و در دام فریبش خزیدید و به آواز او رقصیدید." (12)
پىنوشت ها:
1. شهیدى، سید جعفر، ترجمه نهجالبلاغه،صص 6 - 7.
2. همان، ص34.
3. همان، ص87.
4. همان، ص88.
5. همان.
6. همان، ص106.
7. شهیدى، سید جعفر، زندگانى فاطمه زهرا علیهاالسلام، صص 126 - 127.
8. همان، صص127 - 128.
9. همان، صص128 - 129.
10. همان، ص130.
11. همان، صص130 - 131.
12. همان، ص131.
بعثت و وصف حضرت محمد(ص) در خطبه امام صادق(ع)
برد بارى، وقار و مهربانى خدا سبب شدتا گناهان بزرگ و کارهاىزشت مردم مانع نشود که دوستترین و شریفترین پیغمبرانش، یعنىمحمد بن عبدالله(ص) را براى مردم بر گزیند.
محمد بن عبدالله(ص) در حریم عزت تولد یافت: در خاندان شرافتاقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیانکردند و حکمیان در وصفش اندیشه نمودند، او پاکدامنى بى نظیر،هاشمى نسبى بى مانند و بى مانندى از اهل مکه بود.
حیا صفت او بود و سخاوت طبیعتش، بر متانتها و اخلاق نبوت سرشتهشده بود. اوصاف خویشتن دارىهاى رسالتبر او مهر شده بود تا آنگاه که مقدرات و قضا و قدر الهى عمر او را به پایان رسانید وحکم حتمى پروردگار او را به سرانجامش منتهى ساخت. هر امتى، امتپس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تاپدر بزرگوارش، عبدالله، هر پدرى او را به پدر دیگر تحویل داداصل و نسبش به ناپاکى آمیخته نشد و ولادت او با ازدواج نا مشروعپلید نگشت. ولادتش در بهترین طایفه، گرامىترین نواده (بنىهاشم)، شریفترین قبیله (فاطمه مخزومیه) و محفوظترین شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترین دامن بود.
خدا او را برگزید، پسندید و انتخاب کرد سپس کلیدهاى دانش وسرچشمههاى حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمتبربندگان و بهار جهانیان باشد.
خداوند کتابى را بر او نازل کرد، که بیان و توضیح هر چیزى درآن است و آن را به لغت عربى، بدون هیچ انحرافى قرار داد، بهامید این که مردم پرهیزکار شوند. آن را براى مردم بیان کرد ومعارف آن را روشن ساخت و با آن، دینش را آشکار ساخت و واجباتىرا لازم شمرد و حدودى را براى مردم وضع نمود و بیان کرد. آنهارا براى مردم آشکار نمود و آنها را آگاه ساخت. آن حضرت در آنامور، راهنمایى به سوى نجات و نشانههاى هدایتبه سوى خدامىباشد.
رسول خدا(ص) رسالتش را تبلیغ کرد، ماموریتش را آشکار ساخت،بارهاى سنگین نبوت را که به عهده گرفته بود، به منزل رسانید وبه خاطر پرورگارش صبر کرد و در راهش جهاد نمود.
با برنامهها و انگیزههایى که براى مردم پى ریزى نمود و منارههایى که نشانههاى آن را بر افراشت، براى امتش خیر خواهى کرد، وآنها را به سوى نجات و رستگارى فرا خواند و به یاد خدا تشویق وبه راه هدایت دلالت کرد، تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرتنسبتبه مردم دلسوز و مهربان بود.
8- . بشارت بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله در تورات و انجیل :
بنابر نص صریح برخى آیات قرآن و نیز ظاهر برخى دیگر، خبر بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله، نام و ویژگیهاى او در تورات و انجیل نازل شده از سوى خدا، آمده است. این موضوع در میان آموزههاى یاد شده تورات و انجیل در قرآن برجستگى ویژهاى دارد: «الَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الامّىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوبًا عِندَهُم فِىالتَّورةِ والانجیلِ ...». (اعراف/ 7، 157) از ظاهر آیه برمىآید که اوصاف سه گانه «رسول»، «نبىّ» و «امّى» (درس ناخوانده و خط نانوشته بودن) همه در تورات و انجیل براى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله یاد شده است( «جامع البیان ج 9 ص 112 ) و اگر آیه درصدد چنین بیانى نبود، یاد کرد هر سه وصف در کنار هم که منحصر به همین آیه است، به ویژه آوردن ویژگى سوم، نکته پیدایى نداشت. «( المیزان ج 8 ص 280 ) در آیهاى دیگر و از زبان مسیح علیه السلام، به نام پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله که پس از وى خواهد آمد، تصریح شده است: «و اذ قالَ عیسَى ابنُ مَریَمَ ... و مُبَشّرًا بِرَسولٍ یَأتى مِن بَعدِى اسمُهُ احمَدُ ...». (صفّ/ 61، 6) این آیه هرچند بر بشارت بعثت پیامبر اسلام و نام وى از زبان مسیح علیه السلام و نه آمدن آن در انجیل دلالت دارد «( همان ج 19 ص 253 »)؛ اما چون آن حضرت در این زمینه جز آیات انجیل و وحى الهى را بر زبان نمىراند، مىتواند برگرفته از انجیل باشد. این آیه توجه شمارى از مفسران «( تبیان ج 4 ص 559» ) و پژوهشگران مسلمان را که در پى یافتن نام احمد در اناجیل فعلى برآمدهاند، به واژه فارقلیط) Paraclete (یا «بارکلیت» معطوف ساخته است. واژه یاد شده یونانى و به معناى تسلى و آرامش دهنده است و مسیحیان مصداق آن را روح القدس خواندهاند.
اما مفسران و پژوهشگران یاد شده بر این باورند که این واژه در اصل اسم خاص، به صورت «پریکلیتوس» و به معناى «احمد» و «ستوده» بوده که بعدها دچار تغییر شده است. در مقابل، برخى پژوهشگران مسیحیت با نفى دلالت آیه بر یادکرد نام احمد* در انجیل تلاشهاى انجام گرفته براى تطبیق آن بر فارقلیط را ناموفق و غیر لازم مىشمارند. وى در کنار پارهاى استدلالهاى دفاعپذیر مدعى است که واژه یاد شده قرنها پیش از اسلام نیز به همان صورت و به معناى تسلى دهنده کاربرد داشته است و مصداق آن نیز روح القدس دانسته مىشد. وى بخشهاى دیگرى از عهد جدید را مصداق بشارت انجیل در قالب اوصاف کلى و نه به اسم، مبنى بر آمدن پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مىداند. » گزارشهاى تورات و انجیل درباره بعثت، نام و ویژگیهاى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بهگونهاى دقیق و روشن بوده است که براى یهود و نصارا یا دست کم براى دانشمندان آنان هیچ شک و تردیدى در شناخت آن حضرت و حقانیت دعوت و رسالت وى باقى نمىگذاشت «( المیزان } 7 ص 42 »؛) اما گروهى از آنان بر اثر انگیزههاى گوناگون به کتمان آن مىپرداختند: «الَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ یَعرِفونَهُ کَما یَعرِفونَ ابناءَهُم وانَّ فَریقًا مِنهُم لَیَکتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون». (بقره/ 2، 146) از این آیه و همانند آن برمىآید که گزارشهاى یاد شده در تورات و انجیلهاى موجود در عصر نزول نیز بوده است.
در غیر این صورت، یهود و نصارا* با استناد بر آن به عنوان بهترین دلیل، شدیداً به تکذیب قرآن، پیامبراسلام صلى الله علیه و آله و دعوت او مىپرداختند «( التفسیر الکبیر ج 17 ص 94 »،) درحالىکه شمارى از آنان به ویژه برخى از دانشمندان یهود* و نصارا براساس بشارتهاى یاد شده و شناخت پیشین از پیامبر اسلام به وى ایمان آوردند «( تفسیر قرطبی ج 13 ص 296 » «الَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ یُؤمِنون* و اذا یُتلى عَلَیهِم قالوا ءامَنّا بِهِ انَّهُ الحَقُّ مِن رَبّنا انّا کُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمین». (قصص/ 28، 52- 53) بشارت آمدن «فارقلیط» پس از عیسى علیه السلام که به نقل از زبان وى در انجیل یوحنا یاد شده « »، از این قبیل است که مورد توجه و استناد شمارى از مفسران شیعه « » و سنى « » قرار گرفته است. البته با توجه به غیر واقعى بودن بسیارى از گزارشهاى عهد جدید، آنچه قرآن در این باره آورده است، به طور کامل در آن وجود ندارد و آنچه یافت مىشود برخى عبارات کلى است که قابل انطباق بر پیامبر گرامى اسلام است، در حالىکه بیانات قرآن دلالت بر آن دارد که در تورات و انجیل به روشنى و با صراحت از آمدن پیامبر صلى الله علیه و آله خبر داده شده است. « » در آیه 29 فتح/ 48 نیز از یادکرد برخى اوصاف پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و پیروان راستین او در تورات و انجیل سخن به میان آمده است. براساس این آیه در کتب یاد شده آمده است که پیامبر اسلام و پیروانش با دشمنان، سرسخت و با یکدیگر بسى مهرباناند؛ همچنین آنان به زراعتى همانند شدهاند که روز به روز رشد، بالندگى و استحکام بیشترى یافته و شگفتى کشاورزان را برمىانگیزد؛ به این معنا که مسلمانان نیز در آغاز اندکاند؛ اما در گذر ایام چنان بر شمار و نیروى آنان افزوده مىشود که کافران را به خشم آورده و هراسان مىسازند ( تفسیر قرطبی ج 16 ص 292 »: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ والَّذینَ مَعَهُ اشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَرهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللَّهِ ورِضونًا سیماهُم فى وُجوهِهِم مِن اثَرِ السُّجودِ ذلِکَ مَثَلُهُم فِى التَّورةِ ومَثَلُهُم فِى الانجیلِ کَزَرعٍ اخرَجَ شَطَهُ فَازَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوى عَلى سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ ...». (فتح/ 48، 29) اینکه همه اوصاف یاد شده، در هر دو کتاب تورات و انجیل آمده است یا بخشى در تورات و بخشى دیگر در انجیل، مورد اختلاف مفسران است. شمارى از مفسران شیعه « و سنى « » به پیروى از تفسیرگران نخستینى چون قتاده، ضحّاک و ابن جُبیر، » اوصافى را که پیش از واژه «ذلِکَ» آمده است، یاد شده در تورات، و تشبیه به زرع و کِشته را آمده در انجیل مىدانند. طبرى در اثبات این دیدگاه مىگوید: اگر «کَزَرعٍ» عطف بر اوصاف پیشین و به تورات هم مربوط بود، باید همراه «واوِ» عطف مىآمد. « » در مقابل، شوکانى، جمله «کَزَرعٍ» را مستأنفه دانسته و به پیروى از مجاهد معتقد است که همه ویژگیهاى یاد شده از آغاز تا پایان آیه، هم در تورات و هم در انجیل آمده است »، چنانکه ابوسلیمان دمشقى بر این باور است که فقط تشبیه به زرع و کِشته در تورات و انجیل یاد شده است »[4]
بشارتهاى رهبانان در باره بعثت پیامبر اسلام (ص)
سراقة بن جعشم مىگوید: براى تجارت به شام مىرفتیم که نزدیک دیر عابدى فرود آمدیم. راهب از دیر، پایین آمد و به ما گفت: شما کیستید؟ گفتیم:
قومى از قریش. گفت: آگاه باشید! به زودى در میان شما پیامبرى مبعوث خواهد شد که اسمش «محمّد» است. وقتى به مکه برگشتیم، پسرانى متولد شدند ولى فقط اسم پیامبر را «محمّد» گذاشتند
تبع بن حسان به یثرب حمله برد و 350 نفر از یهودیان را کشت و خواست که آنجا را خراب کند و از بین ببرد. پیرمردى از یهود که 250 سال داشت، برخاست و به او گفت: پادشاها! مثل تو سخن باطل را قبول نمىکند و مردم را از سر خشم نمىکشد. و تو نمىتوانى اینجا را خراب کنى. پرسید: چرا؟
گفت: چون پیامبرى از فرزندان اسماعیل از اینجا ظهور مىکند. در این هنگام تبع از آنها دست کشید و با یهودیان به مکّه رفت و خانه کعبه را با پرده پوشانید و به مردم احسان داد. و این شعرها را سرود:
شهدت على احمد انّه رسول من اللَّه بارئ النسم
فلو مدّ عمرى الى عمره لکنت وزیرا له و ابن عم [5]
9 - نیاز به پیامبران
مقدمه: فلسفه بعثت انبیاء چیست؟
متکلمین - کهسبکشان را مىگویند سبک کلامى - اساسا قانون علتو معلول و نظام سببى و مسببى را در جهان قبول ندارند و آنچه را هم که دیدهمىشود تقریبا یک امر تشریفاتى مىدانند و گویىفکر مىکنند تقید به نظام علت و معلول نوعى محدودیت قائل شدنبراى خداست که بگوییم از یک علت معین معلولمعین پیدا مىشود و بعد هم کانه خدا را از کار خودش منعزلکردهایم، نه، این حرفها در کار نیست، هر چیزى راما مستقیم و بلا واسطه باید به خدا نسبت دهیم.بعد مىگویند خداوندهم چون حکیم است کارها را بر طبق مصلحت انجاممىدهد، کارى که خوب هست مىکند و به مقتضاى حکمتش باید هم بکند،اگر نکند به حکمتش ضربه مىزند (تازه آنهایىکه قائل به حسن و قبح هستند[چنین مىگویند]، آنهایى که نیستند اینمقدار را هم نمىگویند)، کار بد را هم نباید بکند،اگر بکند باز به خدایى و حکمتش ضربه مىزند.این است که کارهاىخوب را تعبیر مىکنند که «یجب على الله» برخدا واجب است، چون نیک است بر او واجب است چنین کارى را بکند، و کار بدرا مىگویند - مثلا - قبیح است بر خدا که چنین بکند.
این سبک استدلالالبته سبک صحیحى نیست، چه از آن جهتى که انکارنظام علت و معلول است و چه از نظر اینکه انسان بخواهد خداوند را محکومیک قاعده و قانون کرده باشد که خدا این کار رامىکند به دلیل اینکه اگر نکند خلاف است، یعنى تحت این انگیزهاین کار را مىکند، اگر این کار را نکند خلاف کردهاست، براى اینکه خلاف نکند[این کار را مىکند].اصلا «براى» که معنایشحکم انگیزه را داشته باشد، با خدایى یعنى با واجبالوجود بودن، با اینکه خودش تحت تاثیر هیچ علتى قرار نداشته باشد منافات دارد.و بعلاوه اینحسن و قبحهایى که ما درک مىکنیم اینها را به
اصطلاحمىگویند امور اعتبارى بشرى است، یعنى اینهایک چیزهایى است که فقط در زندگى بشر صادق است،در غیر آن صادقنیست.این یک سبک است که اساسش [این است]: چون اینکار نیک است باید باشد، چون این کار بد است نباید باشد. این یک سبکفکر است.ما اینطور نخواستیم استدلال کنیم کهپیغمبران اگر باشند وجودشان مفید است، چون ما فرض مىکنیموجودشان مفید است مىگوییم هر چیزى همکه مفید استخوب است، پس باید خدا این کار را کرده باشد.
10 - نگاه اجمالی به آیات مربوط به بعثت :
1) دعاهاى ابراهیم (ع) در بعثت پیامبر خاتم
پیامبرى از نسل اسماعیل (ع) براى تعلیم و تربیت مردم، درخواست ابراهیم (ع) از خداوند هنگام بناى کعبه:
و إذ یرفع إبرهیم القواعد من البیت وإسمعیل ... (*) ربّنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذرّیّتنا امّة مسلمه لک ... (*) ربّنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم ءایتک و یعلّمهم الکتب و الحکمه و یزکّیهم .... [6]
2) بروز اختلاف در زندگى اجتماعى انسانها، زمینهساز بعثت پیامبران:
کان النّاس أمّة وحدة فبعث اللّه النّبیّین مبشّرین ومنذرین وأنزل معهم الکتب بالحقّ لیحکم بین النّاس فیما اختلفوا فیه ....
بقره (2) 213[7]
3) وجود فاصلهاى طولانى میان بعثت پیامبر (ص) و پیامبران گذشته:
یأهل الکتب قد جآءکم رسولنا یبیّن لکم على فترة مّن الرّسل أن تقولوا ما جآءنا من بشیر ولانذیر فقد جآءکم بشیر ونذیر ....مائده (5) 19
بعثت پیامبران براى هر منطقه و مردم، بسته به مشیّت خداوند:ولو شئنا لبعثنا فى کلّ قریة نّذیرا.فرقان (25) 51
4) بعثت پیامبران متعدّد در پى یک دیگر پس از موسى (ع):
ولقد ءاتینا موسى الکتب وقفّینا من بعده بالرّسل ....بقره (2) 87
5) بعثت پیامبران، پرتوى از قدرت خداوند:
یأهل الکتب قد جآءکم رسولنا یبیّن لکم على فترة مّن الرّسل ... واللّه على کلّ شىء قدیر.مائده (5) 19ولو شئنا لبعثنا فى کلّ قریة نّذیرا.فرقان (25) 51
6) مبعوث شدن پیامبرانى از سوى خدا پس از حضرت نوح (ع):
إنّآ أوحینآ إلیک کمآ أوحینآ إلى نوح والنّبیّین من بعده ....نساء (4) 163
واتلعلیهم نبأ نوح ... (*) ثمّ بعثنا من بعده رسلا إلى قومهم ....یونس (10) 71 و 74
فأوحینا إلیه أن اصنع الفلک بأعیننا ... (*) ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنا ءاخرین (*) فأرسلنا فیهم رسولا مّنهم ....مؤمنون (23) 27 و 31 و 32
7) بشارت پیامبران گذشته مبنى بر بعثت پیامبران آینده:
وإذ أخذ اللّه میثق النّبیّین لمآ ءاتیتکم مّن کتب وحکمة ثمّ جآءکم رسول مّصدّق لّما معکم لتؤمننّ به ولتنصرنّه ....
آلعمران (3) 81
8) مبعوث نشدن هیچ پیامبرى براى مردم مکّه پیش از پیامبر (ص):
وما کنت بجانب الطّور إذ نادینا ولکن رّحمة مّن رّبّک لتنذر قوما مّا أتهم مّن نّذیر مّن قبلک ....قصص (28) 46
وما ءاتینهم مّن کتب یدرسونها وما أرسلنا إلیهم قبلک من نّذیر.سبأ (34) 44
أم یقولون افتره بل هو الحقّ من رّبّک لتنذر قوما مّا أتهم مّن نّذیر مّن قبلک ....سجده (32) 3
9) بعثت و رسالت انبیا، در طول تاریخ بشر:
وما محمّد إلّارسول قد خلت من قبله الرّسل ....آلعمران (3) 144
مّا المسیح ابن مریم إلّارسول قد خلت من قبله الرّسل ....مائده (5) 75
ولقد أهلکنا القرون من قبلکم لمّا ظلموا وجآءتهم رسلهم بالبیّنت ....یونس (10) 13
واتلعلیهم نبأ نوح ... (*) ثمّ بعثنا من بعده رسلا ....یونس (10) 71 و 74
ألم یأتکم نبؤا الّذین من قبلکم قوم نوح وعاد وثمود والّذین من بعدهم لایعلمهم إلّااللَّه جآءتهم رسلهم بالبیّنت ....ابراهیم (14) 9
ولقد بعثنا فى کلّ أمّة رّسولًا ....نحل (16) 36
ومآ أرسلنا من قبلک إلّارجالًا نّوحى إلیهم فسلوا أهل الذّکر إن کنتم لاتعلمون.نحل (16) 43
تاللّه لقد أرسلنآ إلى أمم مّن قبلک فزیّن لهم الشّیطن أعملهم فهو ولیّهم الیوم ولهم عذاب ألیم.نحل (16) 63
سنَّة من قد أرسلنا قبلک من رّسلنا ولاتجد لسنَّتنا تحویلا.اسراء (17) 77
ثمّ أرسلنا رسلنا تترا کلّما جاء أمّة رّسولها کذّبوه فأتبعنا بعضهم بعضا ....مؤمنون (23) 44
و لقد أرسلنا من قبلک رسلا إلى قومهم فجاءوهم بالبیّنت .....روم (30) 47
إنّا أنزلنه فى لیلة مّبرکة إنّا کنّا منذرین (*) ... أمرا مّن عندنا إنّا کنّا مرسلین.دخان (44) 3 و 5
لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنت ... (*) ثمّ قفّینا على ءاثرهم برسلنا ....حدید (57) 25 و 27
10)مبعوث شدن پیامبرانى، در میان اقوام پیشین:
ولقد أرسلنآ إلى أمم مّن قبلک فأخذنهم بالبأسآء والضّرّاء ....انعام (6) 42
ولقد أرسلنا من قبلک فى شیع الأوّلین (*) وما یأتیهم مّن رّسول إلّاکانوا به یستهزءون.حجر (15) 10 و 11
بل قالوا أضغث أحلم بل افترله بل هو شاعر فلیأتنا بایة کمآ أرسل الأوّلون.انبیاء (21) 5
وکم أرسلنا من نّبىّ فى الأوّلین.زخرف (43) 6
11)بعثت پیامبرانى از جنس جنّ براى جنّیان:
یمعشر الجنّ والإنس ألم یأتکم رسل مّنکم یقصّون علیکم ءایتى .....انعام (6) 130
12)خداوند، مبعوثکننده پیامبران:
کما أرسلنا فیکم رسولًا مّنکم یتلوا علیکم ءایتنا ....بقره (2) 151
ومآ أرسلنا من رّسول إلّالیطاع بإذن اللَّه ....نساء (4) 64
لقد أخذنا میثق بنى إسرءیل وأرسلنآ إلیهم رسلا ....مائده (5) 70
ولقد أرسلنآ إلى أمم مّن قبلک ....انعام (6) 42
وما نرسل المرسلین إلّامبشّرین ومنذرین ....انعام (6) 48
ومآ أرسلنا فى قریة مّن نّبىّ إلّاأخذنآ أهلها بالبأسآء ....اعراف (7) 94
ومآ أرسلنا من قبلک إلّارجالًا نّوحى إلیهم مّن أهل القرى ....یوسف (12) 109
ولقد أرسلنا رسلا مّن قبلک وجعلنا لهم أزوجا ....رعد (13) 38
ومآ أرسلنا من رّسول إلّابلسان قومه ....ابراهیم (14) 4
ولقد أرسلنا من قبلک فى شیع الأوّلین.حجر (15) 10
ومآ أرسلنا من قبلک إلّارجالًا نّوحى إلیهم ....نحل (16) 43
تاللّه لقد أرسلنآ إلى أمم مّن قبلک ....نحل (16) 63
سنَّة من قد أرسلنا قبلک من رّسلنا ....اسراء (17) 77
وما نرسل المرسلین إلّامبشّرین ومنذرین ....کهف (18) 56
ومآ أرسلنا قبلک إلّارجالًا نّوحى إلیهم ....انبیاء (21) 7
ومآ أرسلنا من قبلک من رّسول إلّانوحى إلیه ....انبیاء (21) 25
وما أرسلنا من قبلک من رّسول ولا نبىّ إلّاإذا تمنّى ألقى الشّیطن فى أمنیّته ....حج (22) 52
ثمّ أرسلنا رسلنا تترا کلّ ما جاء أمّة رّسولها کذّبوه ....مؤمنون (23) 44
وما أرسلنا قبلک من المرسلین إلّاإنّهم لیأکلون الطّعام ....فرقان (25) 20
ولو شئنا لبعثنا فى کلّ قریة نّذیرا ....فرقان (25) 51
و لقد أرسلنا من قبلک رسلا إلى قومهم ....روم (30) 47
وما أرسلنا فى قریة مّن نّذیر إلّاقال مترفوها إنّا بما أرسلتم به کفرون.سبأ (34) 34
... وما أرسلنا إلیهم قبلک من نّذیر.سبأ (34) 44
ولقد أرسلنا فیهم مّنذرین.صافات (37) 72
الّذین کذّبوا بالکتب وبما أرسلنا به رسلنا فسوف یعلمون.غافر (40) 70
وکم أرسلنا من نّبىّ فى الأوّلین.زخرف (43) 6
وکذلک ما أرسلنا من قبلک فى قریة مّن نّذیر ....زخرف (43) 23
وسل من أرسلنا من قبلک من رّسلنا ....زخرف (43) 45
لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنت ....حدید (57) 25
13)ربوبیّت خداوند، منشأ بعثت بحق پیامبران:
... لقد جآءت رسل ربّنا بالحقّ ....اعراف (7) 43
... قد جآءت رسل ربّنا بالحقّ ....اعراف (7) 53
14)سوگند خداوند، مبنى بر ارسال پیامبرانى براى امّتهاى گوناگون، پیش از ظهور اسلام:
تاللّه لقد أرسلنآ إلى أمم مّن قبلک ....نحل (16) 63
15)بعثت پیامبرانى به صورت پى در پى، پیش از موسى (ع):
ثمّ أرسلنا رسلنا تترا کلّما جاء أمّة رّسولها کذّبوه ... (*) ثمّ أرسلنا موسى وأخاههرون بایتنا ..... مؤمنون (23) 45
16)بعثت پیامبران از سوى خداوند، در پى بروز اختلاف در جامعه نخستین:
کان النّاس أمّة وحدة فبعث اللّه النّبیّین مبشّرین ومنذرین ....بقره (2) 213
17)برانگیخته شدن انبیا میان تمام امّتها:
فکیف إذا جئنا من کلّ أمّة بشهید وجئنا بک على هؤلاء شهیدا.نساء (4) 41
ولکلّ أمّة رّسول فإذا جآء رسولهم قضى بینهم بالقسط ....یونس (10) 47
إنّما أنت منذر و لکلّ قوم هاد. «رعد (13) 7
ألم یأتکم نبؤا الّذین من قبلکم قوم نوح وعاد وثمود والّذین من بعدهم لایعلمهم إلّااللَّه جآءتهم رسلهم بالبیّنت ....ابراهیم (14) 9
ولقد بعثنا فى کلّ أمّة رّسولًا أن اعبدوا اللّه ....نحل (16) 36
ویوم نبعث فى کلّ أمّة شهیدا علیهم مّن أنفسهم ....نحل (16) 89
ثمّ أرسلنا رسلنا تترا کلّما جاء أمّة رّسولها کذّبوه ....مؤمنون (23) 44
وما کان ربّک مهلک القرى حتّى یبعث فى أمّها رسولا یتلوا علیهم ءایتنا ....قصص (28) 59
إنّا أرسلنک بالحقّ بشیرا ونذیرا وإن مّن أمّة إلّاخلا فیها نذیر.فاطر (35) 24
18)عدم گرفتارى انسانها و امّتها به عذاب، پیش از برانگیخته شدن پیامبرى میان آنان:
... ألم یأتکم رسل مّنکم یقصّون علیکم ءایتى وینذرونکم ... (*) ذلک أن لّم یکن رّبّک مهلک القرى بظلم وأهلها غفلون.انعام (6) 130 و 131
... وما کنّا معذّبین حتّى نبعث رسولا.اسراء (17) 15
وما کان ربّک مهلک القرى حتّى یبعث فى أمّها رسولا یتلوا علیهم ءایتنا ....قصص (28) 59
19)بعثت پیامبران متعدّد از زمان نوح (ع) تا پیامبر (ص):
إنّآ أوحینآ إلیک کمآ أوحینآ إلى نوح والنّبیّین من بعده وأوحینآ إلى إبرهیم وإسمعیل وإسحق ویعقوب والأسباط وعیسى وأیّوب ویونس وهرون وسلیمن .... نساء (4) 163
20)بعثت پیامبران، یکى از راههاى گفتوگوى خدا با انسانها:
وما کان لبشر أن یکلّمه اللّه إلّاوحیا أو من وراى حجاب أو یرسل رسولا فیوحى بإذنه ما یشاء إنّه علىٌّ حکیم.شورى (42) 51
21)برانگیخته شدن پیامبرانى در فاصله زمانى میان حضرت نوح و موسى (ع):
واتلعلیهم نبأ نوح ... (*) ثمّ بعثنا من بعده رسلا إلى قومهم ... (*) ثمّ بعثنا من بعدهم مّوسى ....یونس (10) 71 و 74 و 75
ولقد أرسلنا نوحا إلى قومه ... (*) ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنا ءاخرین (*) فأرسلنا فیهم رسولا مّنهم ... (*) ثمّ أنشأنا من بعدهم قرونا ءاخرین (*) ثمّ أرسلنا رسلنا تترا کلّما جاء أمّة رّسولها کذّبوه ... (*) ثمّ أرسلناموسى ....مؤمنون (23) 23 و 31 و 32 و 42 و 44 و 45
22)مشرکان مکّه، با اشاعه فکر جبرگرایى، درصدد اثبات عبث بودن بعثت انبیا:
وقال الّذین أشرکوا لو شآء اللّهما عبدنا من دونه من شىء نّحن ولا ءابآؤنا ولاحرّمنا من دونه من شىء کذلک فعل الّذین من قبلهم فهل على الرّسل إلّاالبلغ المبین.نحل (16) 35
بعثت انبیا در مرکز شهرها
23)برانگیختن پیامبران در امّالقرى (مرکز شهرها و آبادىها) پیش از نزول عذاب، سنّتى الهى:
وما کان ربّک مهلک القرى حتّى یبعث فى أمّها رسولا یتلوا علیهم ءایتنا ....قصص (28) 59
24)تلاوت آیات و اتمام حجّت خدا بر اهالى شهرها و آبادىها، فلسفه بعثت پیامبران در امّالقرى و مرکز آبادىها:
وما کان ربّک مهلک القرى حتّى یبعث فى أمّها رسولا یتلوا علیهم ءایتنا ....قصص (28) 59
25) نابود ساختن اهالى ستمگر شهرها و آبادىها از سوى خدا، پس از اتمام حجّت و ارسال پیامبر در امّالقرى و مراکزآبادىها:
وما کان ربّک مهلک القرى حتّى یبعث فى أمّها رسولا یتلوا علیهم ءایتنا و ما کنّا مهلکى القرى إلّاو أهلها ظلمون.قصص (28) 59
26)ربوبیّت الهى، مقتضى برانگیختن پیامبرانى در امّالقرى:
وما کان ربّک مهلک القرى حتّى یبعث فى أمّها رسولا ....[8]
27)بعثت پیامبران الهى در بنىاسرائیل، زمینه حاکمیّت و استقلال آنان:
وإذ قال موسى لقومه یقوم اذکروا نعمة اللّه علیکم إذ جعل فیکم أنبیآء وجعلکم مّلوکا .... مائده (5) 20[9]
28)یکی از زمینه های تزکیه بعثت محمّد (ص)
ربَّنا وابعث فیهِم رسولًا مِنهُم یتلوا علیهِم ءایتِک ویُعلّمُهُمُ الکِتب والحِکمة ویُزکّیهِم ....
بقره (2) 129
کما ارسلنا فیکُم رسولًا مِنکُم یتلوا علیکُم ءایتِنا ویُزکّیکُم ....بقره (2) 151
هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الامّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم ءایتِهِ ویُزَکّیهِم ....جمعه (62) [10]
________________________________________
[1]- المفردات، ص: 132
[2]- قاموس، ج1، ص: 203
[3]- اسرار آل محمد علیهم السلام 452 نصب امیر المؤمنین علیه السلام به خلافت در اول بعثت
[4] - دائرة المعارف قرآن کریم ج4 457 2. بشارت بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله
[5]- جلوههاى اعجاز معصومین علیهم السلام 63 بشارتهاى رهبانان در باره بعثت پیامبر اسلام(ص)
[6] - فرهنگ قرآن ج2 116 6. بعثت پیامبر خاتم
[7] - فرهنگ قرآن ج2 421 2. بعثت انبیا
[8] - فرهنگ قرآن، ج5، ص: 60
[9] - فرهنگ قرآن، ج6، ص: 359
[10] - فرهنگ قرآن ج8 49